در
خدایا درد عشق امشب به قلبم آشیون کرده
مستم
به غروب که همرنگ شراب است مستم به شراب که همرنگ خون است
مستم
به خون که همرنگ قلب است مستم به قلب که جایگاه همیشگی توست
دوستت دارم اینو بفهم خواهش میکنم!
چرا نای جستن از قفس نیست مگر ماندن در این
بیغوله بس نیست
عشق
اگر با تو بیاید به پرستاری من شب هجران نکند قصد دل آذاری من
روزگاری
که روان رونق بازارم بود تو نبودی که بیایی به خریداری من
طبیبا
دردسرم کن که من بیمار هجرانم به دارو احتیاجی نیست سخت محتاج دیدارم
نا
ز آن پاک دلانیم که ز کس کینه نداریم یک شهر پر از دشمن و یک دوست نداریم
نام
پدر : کوه رنج
نام
مادر: سلطان غم
شهر
: عشق
پلاک
: محبت
جرم
: فقیر بودن
کناه
: عاشق شدن
محکوم
به: مرگ
ساعت ۳ شب بودکه صدای تلفن پسری را از خواب
بیدار کرد پشت خط
مادرش بود پسر با پرخاش و عصبانیت گفت:چرا این وقت شب مرا از
خواب بیدار کردی؟مادر گفت:۲۰ سال پیش در همین موقع شب تو مرا از
خواب بیدار کردی
فقط خواستم بگویم تولدت مبارکپسر از اینکه دل مادرشو شکسته بود تا
صبح خوابش نبرد
صبح سراغ مادرش رفت وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمع
نیمه سوخته یافت
ولی مادر دیگر در این دنیا نبود
گفتم تو شیرین منی گفتی تو فرهادی مگر
گفتم
خرابت می شوم گفتی تو آبادی مگر
گفتم
ز کویت میروم گفتی تو آزادی مگر
گفتم
فراموشم مکن گفتی تو در یادی مگر
چون می گذرد غمی نیست غم
اگر ترکم کند تنهای تنهایم
44023 بازدید
39 بازدید امروز
11 بازدید دیروز
69 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian